به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، مجدی حسین از مبارزان سرشناس مصری و رئیس حزب الاستقلال این کشور طی یادداشتی با عنوان "بندگی آمریکا، شرک معاصر" به بررسی مساله ایمان و کفر از منظر قرآن و معرفی مصادیق این دو جبهه در عصر حاضر پرداخت. ترجمه این یادداشت به این شرح است:
هر کس اندک تاملی در قرآن کریم داشته باشد به سادگی در می یابد که مساله کفر و ایمان موضوع این کتاب الهی است و تمام معانی و مفاهیم و داستان ها و احکام قرآن در واقع شاخ و برگ های این مساله اصلی هستند.
در سال های اخیر نیروهای لائیک حاکم بر کشور در چهارجوب سیطره غرب، حمله وحشتناکی را علیه کفر و تکفیر آغاز کرده اند و در مقابل اسلامگراها در مقام دفاع برآمده و از سخن گفتن درباره کفر دست کشیدند تا ثابت کنند به روز و روشنفکر هستند!! و فراموش کردند که انداختن مساله کفر از قلم لاجرم منجر به از قلم افتادن ایمان می شود، زیرا این دو مساله مانند شب و روز و خیر و شر ملازم و همراه هستند. بدین ترتیب گفتمان جریان اسلامی به یک گفتمان آبکی سیاسی و سنتی تبدیل شد که تفاوتی با دیگر احزاب لائیک نداشت و همین موجب ظهور جریان های تندرویی شد که به غلوّ در مساله تکفیر پرداختند، در حالی که موضع معتدل و میانه همان موضع اسلامی صحیح است.
در اینجا باید به این نکته توجه داشت که اصطلاح تکفیر در قرآن کریم وجود ندارد.
اسلام تلاش نمی کند کسی را تکفیر کند، بلکه این خود کافران و مشرکان هستند که با گفتار و کردار خود پرده از چهره خویش برمیدارند و همین ها هستند که مسلمانان در مقام مواجهه فکری و دفاع مسلحانه در برابر آنها بر می آیند و این همان چیزی است که ما آن را موضع وسط مینامیم؛ یعنی اینکه با فکر با اردوگاه کفر مواجه شویم و اشیاء را بدون ترس و واهمه با نام واقعی آنها بنامیم چه در سطح ملی یا منطقه ای یا جهانی.
خداوند سبحان با قرآن کریم ما را هدایت نموده و در مواضع متعدد در قرآن کریم ما را از آنچه که آن را تکفیر می نامیم برحذر داشته و گفته که به سادگی دیگران را متهم به کفر نسازیم. به عنوان مثال در سوره نساء، 94 فرموده: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ ۚ كَذَٰلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا).
خداوند راه را به ما نشان داده و به ما دستور داده از عقل های خود به عنوان وجه تمایز خود با سایر مخلوقات استفاده کنیم. پس قرآن راهنمایی است برای استفاده از عقل نه برای رها ساختن عقل!! و ا زاین رو در هر عصر و زمانی مسلمانان باید دشمنان خود و سران کفر و طاغوت بزرگ را بشناسند تا با آن مبارزه کنند.
این مساله به اندازه ای روشن است که نیازی به پیش گویی و اجتهاد علمای بزرگ ندارد بلکه مسؤولیت هر مؤمن است که نمی تواند از آن فرار کند به این معنا که اگر علما در دوره های انحطاط گمراه شوند، امت پشت سر آنها حرکت نمی کند.
ما نیز با برخی افرادی که ظاهر علما را دارند مشکل داریم، اما آیا باید دین را به این خاطر رها کنیم؟! به عنوان مثال در زمان مبارک، اسلامگراها خواستار برکناری مبارک به خاطر غیر شرعی بودن او نبودند به جز ما و جبهه علمای الازهر و امیدوارم ما در این تحقیق با نظر علمای بزرگ آشنا شویم.
مسیحیت زمانی ضایع شد که به دست کشیش هایی افتاد که به هیچ کدام از مردم اجازه ندادند در کنار آنها نظر بدهند بلکه چاپ و توزیع و قرائت انجیل را نیز ممنوع کردند به گونه ای اگر نسخه ای از انجیل نزد کسی یافت می شد مجازات آن گاه به اعدام و حبس ابد هم می رسید و این یکی از اسباب جنبش اعتراض آمیز مارتین لوتر کینگ بود.
هر کس با آمریکا مخالفت کرده، محبوبیت بین المللی یافته
یافتن دشمن اول اسلام در عصر حاضر نیاز به تلاش و تفکر زیادی ندارد و کسی که نمی خواهد نام این دشمن را اعلام کند، ترسو و بزدل است و تجربه نیز ثابت کرده است آنهایی که پرچم مبارزه با آمریکا را برداشته اند، محبوبیت بین المللی یافته اند ولو اینکه از نظر علمی و فقهی جایگاه بالایی نداشتند زیرا فهمیدن این موضوع نیازمند پژوهش ویژه فقهی نیست.
مشخص کردن طاغوت و سران کفر در اسلام، موضوعی جهانی در سطح کره زمین است و از مسایل داخلی کشورها به شمار نمی آید؛ چرا که پیامبر اسلام(ص) نیز به سوی تمام اهل جهان مبعوث شد و اسلام از همان روز نخست به یک طرف معادلات بین المللی تبدیل شد اما با سرعت از این دوره ها عبور می کنیم تا به وضع کنونی و حاکم از ده ها سال پیش برسیم. حال دشمن درجه یک اسلام کیست؟ آیا کسی تردید دارد که آمریکا دشمن درجه یک اسلام است؟ البته با هم پیمانی یهود که بر نظام آمریکا تسلط دارند (هنگامی که در این نوشته از آمریکا یاد می کنیم منظور ما ائتلاف یهودی آمریکایی است). پس آمریکا قدرت اول جهان است و از معظم قدرت نظامی خود برای پیکار با اسلام استفاده می کند.
آمریکا جز جنگ با مسلمانان، کاری ندارد
و از آنجا که سرزمین های اسلامی از مغرب تا اندونزی ادامه دارد، بیشتر نیروهای آمریکا در این منطقه پراکنده اند و جز جنگ با مسلمانان کاری ندارند؛ چرا که در آمریکای لاتین و معظم آسیا با شکست مواجه شده اند.
آمریکا با جدید ترین سلاح ها از اسراییل حمایت می کند و در ضمن پیمان های استراتژیک، خود را ضامن امنیت اسراییل می داند، اما در مقابل، آمریکا تلاش کرد عراق را اشغال کند و چند سال نیز به اشغال خود ادامه داد و احتمال بازگشت آمریکا به بهانه بحران داعش نیز وجود دارد. آمریکا افغانستان را نیز اشغال کرد و اکنون در آستانه بازگشت از آن قرار دارد، اما با این حال برخی پایگاه ها و نیروهای خود در این کشور را حفظ میکند. آمریکا به پاکستان و یمن و سومالی با شعار حمله به القاعده حمله هوایی میکند. آمریکا لیبی را نیز به بهانه حمایت از انقلاب لیبی بمباران کرد و تلاش می کند بر این کشور نیز مسلط شود.
آمریکا همکاری نظامی با مراکش و الجزایر دارد و در زمان زین العابدین بن علی در تونس نیز پایگاه نظامی داشت. آمریکا و اسراییل عامل جدایی جنوب سودان و تلاش برای جدایی دارفور بودند. آمریکا همچنین پایگاه های نظامی در آفریقا و فرماندهی نظامی آفریقا از جمله جیبوتی دارد.
آمریکا پایگاه مهمی در اقیانوس هند در نزدیکی خلیج فارس و پاکستان دارد. آمریکا پایگاه هایی در شش کشور خلیج فارس و مصر و اردن دارد.
آمریکا همچنین پایگاه هایی در وسط آسیای اسلامی مانند آذربایجان و قرقیزستان دارد. آمریکا عامل جدایی تیمور شرقی از اندونزی بود و آمریکا است که دائما ایران و سوریه را تهدید موشکی می کند و اکنون نیز عراق و سوریه را به بهانه حمله به داعش تهدید می کند.
بدین ترتیب بزرگ ترین جنگ افزار تاریخ اکنون علیه مسلمانان فعالیت می کند اما اسراییل نیز در این بین با حمایت آمریکا به جنایت های خود علیه فلسطینیان غزه و کرانه باختری ادامه می دهد.
چرا آمریکا، دشمن شماره یک است؟
آیا قدرت جهانی دیگری وجود دارد که با این درنده خویی با اسلام بجنگد و با این گستردگی در امور مسلمانان دخالت کند؟ برخی ها می خواهند نظرها را به روسیه جلب کنند. البته ما با روسیه در چچن مشکل داریم، درباره ائتلاف روسیه با نظام سوریه هم باید گفت که اولا ارتباط این دو نظام ارتباطی قدیمی و در راستای درگیری بین المللی با آمریکا در زمینه نفوذ در منطقه است و باید توجه داشت که روسیه خودش در سوریه نمی جنگد. و از سویی اوضاع سوریه هم بسیار نابسامان شده و به سختی می توان گفت انقلابی اسلامی در این کشور جریان دارد و از سوی دیگر سلاح های روسیه به مقاومت لبنان و فلسطین می رسد مانند موشک های کورنیت. به هر حال ما درباره اوضاع سوریه در جای دیگر سخن گفته ایم و در هر صورت به نظر ما نمی رسد که روسیه در حال جنگ با مسلمانان باشد، بلکه روسیه آماده همکاری با هر کشور اسلامی در جهت منافع خود است.
در نتیجه با وجود اینکه روسیه موافق بیداری اسلامی نیست، اما نمی توان نقش آن را با حملات وحشیانه آمریکا مقایسه کرد. در چین نیز می بینیم که نظام چین با اقلیت مسلمان این کشور مشکل دارد اما با توجه به وجود سازمان های مسلحی که تلاش می کنند از چین جدا شوند، به نظر می رسد ما با یک مشکل موضعی مواجه هستیم نه یک جنگ همه جانبه.
بدین ترتیب دشمن اول اسلام همان آمریکا است و آمریکا و آمریکا(به همراه اسراییل و یهود) و بعد از آنها برخی کشورهای اروپایی که فرماندهی نظامی خود را به آمریکا سپرده اند و خود را آماده جنگ کرده اند و به صورت مخفیانه در جنگ ها با آمریکا مشارکت می کنند و از حمایت سیاسی کامل هم برخوردار هستند و بر این اساس می توان گفت که بندگی امریکا و اطاعت از سیاست های آمریکا، شرکت معاصر به شمار می آید.
ترجمه: سید احمد احمدزاده